پدر آقامحمد جواد وقتی متوجه شد که مهرانه او را سر کار گذاشته و میخواسته ماشینی را که او در پی خرید آن بود را زودتر بخرد به مهران گفت: مهرانه! سیب زمینی رگ نداره اما بته داره. تو نه رگ داری نه بتتته!!!
- ۰۳/۱۰/۲۴
پدر آقامحمد جواد وقتی متوجه شد که مهرانه او را سر کار گذاشته و میخواسته ماشینی را که او در پی خرید آن بود را زودتر بخرد به مهران گفت: مهرانه! سیب زمینی رگ نداره اما بته داره. تو نه رگ داری نه بتتته!!!